راهکار کنار آمدن با خاطرات گذشته چیست؟
سلام مثل کسی شدم که تازه از خواب بیدار شدم.واقعا چرا ادامه دادم با یه از خدا بی خبر عذابم داد.چرا قانون نزاشت طلاق بگیرم از اولش.چرا بچه هام پا سوز خودم کردم.از همسرم متنفرم.فقط بی احترامی .فوش رکیک.غد بازی.هر چی من بگم.داد وفریاد.دست بزن.خدایا تو بگو کجا برم دردمو به کی بگم.دیگه نمیتونم سازش کنم.دیگه تحمل ندارم.ای خدا یه مرگ طلبکاری ازم ولی هزار تا آرزو بدهکاری بهم. همیشه زندگیم گریه.خستم خسته کسی صدامو میشنوه دعا کنید بمیرم.به ولله مرگ بهتر تا فوش بدم بد باشم فوش بشنوم.جرمم این بود زن هستم..