روانشناسان محترم؟؟؟؟
سلام طاعات همگی قبول حق....بنده متاهل هستم وچهار ساله ازدواج کردم دوسال قبل اردواجم با اقایی در ارتباط بود ورابطه مقعدی داشتم ک تاالان هم ادامه داره من خیلی دوستش دارم یعنی اگه یک روز پیام نده یازنگ نزنه من بیمار میشم ایشون هم منو خیلی دوست داره ما باهم رابطه جنسی داشتیم و ب اسرار خودش باپسر عموم ک علاقه ای بهش نداشتم ازدواج کردم وتاالان هم علاقه ای بهش ندارم دوبار نزدیک بود مچمو بگیرن ولی نشد من همه کار براش میکنم ولی اون باچند نفر دیگه هم درارتباطه وازاونا برام میگه من ناراحت میشم ولی براش مهم نیست پول بهش میدم هدیه براش میخرم شارژبراش میفرستم ولی اون این کارو نمیکنه دریغ از یک هدیه ی تولدمن ازهمه گذشتم ورابطمو بادوست وفامیل قطع کردم ک باخودش باشم فقط ولی الان کم اوردم دیگه خسته شدم استرس دارم وخیلی میترسم نمیدونم چطور فراموشش کنم اگه قهر کنه من دیوانه میشم واقعا عذاب میکشم شوهرم ادم ساده ای هستش ولی نتونستم بهش علاقه پیدا کنم تو دوران عقد خواستم طلاق بگیرم ولی نشد گفت من ازت جدا میشم اگه طلاق بگیری ومن ترسیدم هیچ دلخوشی تو زندگی ندارم فقط وقتی بااونم حالم خوبه نمیدونم چطور فراموشش کنم بدون اون احساس پوچی میکنم خیلی بهش ابزار علاقه میکنم هرکاری ازم خواسته براش انجام دادم ایشون هم متاهله دوتا بچه داره ولی من بچه دار نشدم وگفت بزار باهم باشیم من بچه دارت میکنم خیلی باحرفاش وکاراش اذیتم میکنه با اینکه تو سکس براش کم نزاشتم ولی ازم ایراد میگیره ومنو بابقیه مقایسه میکنه ازعمد پیش من ازبقیه دوست دختراش ورابطش برام میگه همیشه ازم پول میخاد من بخاطرش خیلی بدهکارشدم منم هیچوقت بهش نه نمیگم چون نمیتونم ناراحتش کنم خیلی هم براش هدیه خریدم من ازسکسش نهایت لذت رو میبرم ولی مدتیه ک دیگه اینطور نیستم ودوست ندارم برم طرفش همیشه میگه التماسم کن تاببرمت بیرون یاباهم خلوت کنیم. میدونم کارم خلاف شرع وقانونه من معلمم ویک سال دخترش شاگردم بود خانمشو کامل میشناسم وباهم درارتباطیم نمیدونم چکارکنم ازذهنم بیرون بره چون جوری دوستش دارم ک تمام قلبمو تصرف کرده هم دوستش دارم ومیخام باش باشم هم از رسوایی میترسم چون نمیتونم ناراحتی مامان بابامو تحمل کنم لطفا بگید من چکار کنم چون توانایی مالی ورفتن پیش روانشناس ندارم اگه کتابی هست بهم معرفی کنید راهکارخوبی ب من بدهید ممنونم ازلطفتون...