تو رو خدا کمکم کنین؟
یه ساله با آقایی رابطه بسیار صمیمی با قصد ازدواج داشتیم. بعد یه سال آقا میگه من شرایطم حالا حالاها جور نمیشه و تو فرصت هاتو از دست نده.میگه من از استرس و مسئولیت این کار خسته شدم. دیشب تموم کرد و خط هاشم خاموش و منو بحال خودم رها کرد و رفت. فکر خودکشی به سرم اومده نفسام به سختی بالا میاد. کمکم کنین چیکار کنم به جنون رسیدم یاد خاطراتم میفتم