چرا به خودم احترام نمی گذارم؟ درود بر شما. بسیار عالیست که شما احساسات خود را می شناسید پرسشم از شما این است که 1. آیا با احساسات دردناکی مانند غم و گناه انتظار شفقت بخود را دارید؟ 2. شفقت بخود نیاز به توجه دارد . با کمک درمانگر توانا کمک کنید اگر دوران کودکی مورد تنبیه قرار گرفته ایید الان به موجودیت خود بعنوان یک انسان بالغ احترام بگذارید. توجه داشته باشید بخودی خود نمی توانید درمان شوید حتما نیاز دارید از روانشناس یا روانشناس پویشی کمک بگیرید. تندرست باشید. سلام بله می توانید . البته این پذیرش از طریق بینش و آگاهی پیدا کردن به افکار. احساسات و ایده های ناخودآگاه ممکن است و شما به تنهایی بدون حضور درمانگر شاید نتوانید تمام این مراحل را طی کنید. اذا توصیه می کنم به رواندرمانگر مراجعه کنید و مقاله زیر را مطالعه کنید وقتی درباره درک کردن احساسات حرف میزنم، بعضیها ممکن است مات و مبهوت شوند. میپرسند «چه مطلبی را باید فهمید؟ من میدانم چه موقع احساس خوبی دارم و چه موقع احساس بد. موضوع پیچیدهای در کار نیست.» اگر میشد بگوییم احساسات در یک زمان خوب و در زمان دیگری بد هستند حرف این اشخاص درست بود. جایی برای فهمیدن وجود نداشت. اما، احساسات فعلی ما با سابقهای از احساسات در رابطه هستند. سابقهای که در دوران کودکی شکل میگیرد و به زمان حاضر امتداد پیدا میکند. در مواقعی هراس، احساس گناه، و رنجشی که کودک احساس میکند بهقدری شدید و کلافهکننده است که کودک برای بقای خود آن بخشهایی از خود را از آگاهی دور می کند. این یک مکانیزم دفاعی است. برای اینکه کودک بقا پیدا کند و برای اینکه به عملکردش ادامه دهد. بنابراین، گرچه کودک سعی میکند این احساسات را سرکوب کند، این احساسات باقی میمانند. به هر صورت انسان موجودی عاطفی و احساسی و در عین حال موجودی منطقی است. پس احساساتی که در کودکی شکل میگیرند منجمد میشوند و به زمان اکنون کشیده میشوند. این درست است که میدانیم چه زمانی احساس خوب و چه زمانی احساس بد داریم، اما در ضمن حقیقت دارد که ما منکر بسیاری از احساسات خود میشویم زیرا: . از آنها میترسیم. . از آنها خجالت میکشیم. . فکر میکنیم بد هستند. . فکر میکنیم غیرطبیعی هستند. به مفهومی دیگر غریبه بودن با احساس خویش سبب میشود برداشت ما از دنیا و از سایر انسانها نامتعادل باشد. کسی که سعی میکند احساسات خود را سرکوب و کنترل کند،در ارتباط با دیگران دچار مشکل می شود. زیرا احساسات مخرج مشترک انسانیت است. در تماس بودن با احساسات و آگاهی از آنها، بدین معناست که زندگی احساسی و عاطفی خود را به عنوان جنبهای طبیعی از خود بپذیریم، نه چیزی که از آن بترسیم. وقتی با احساسات خود در تماس نباشیم، از آنها کلافه میشویم. درک کردن زبان احساسات یکی از کلیدهای رسیدن به تسلط بر خویشتن است و ابزاری مهم و ضروری است تا مسایل احساسی و عاطفی خود را در زندگی حل و فصل کنیم.و امکان رشد و بهبودی را برای ما فراهم میسازد. به ناچار، مباحث دوران کودکی در دوران بلوغ خودشان را نشان میدهند و تولید تعارض میکنند. اگر به روی تغییر گشوده باشیم، از امکان بالقوه رشد کردن برخوردار میشویم. Www.drqasemi.com @drmahdighasemi. با سلام و وقت بخیر و در تکمیل فرمایشات همکاران محترم. علاوه بر مراجعه حضوری کتاب عزت نفس در ژنج گام نوشته برنز ترجمه نوری از نشر دانژه را به دقت مطالعه بفرمایید.. سلام به شما. بله مسلما شکل گیری اعتماد به نفس و مهارت جرات ورزی و صراحت عمدتا در ردوران رشد است اما معنای آن این نیست که قابل اصلاح نیست. بلکه با اقدامات درمانی مناسب می توان انتظار بهبود داشت..

گذارم , دوست

با سپاس فراوان از پزشکان دوست داشتنی سایت نوبت

من به خودم احترام نمی گذارم، وقتی از شرایط خاصی ناراضی هستم و یا با بدرفتاری دیگران مواجه می شوم، به جای هرگونه تلاشی برای مقابله با وضعیت، احساس بی میلی می کنم، گویا زیر بار کوهی از احساسات مبهم در حال خرد شدن هستم.
وقتی صحبت از تمرین مهارت های جرات ورزی می شود، من احساس تقصیر، شرم و گناه بیشتری می کنم، آیا می توانم بپذیرم که علت شکل گرفتن چنین الگویی تجربه های آسیب زای دوران رشد من بوده است و بدون قضاوت کردن خودم، رفتار خود را اصلاح کنم؟

4
0

چرا به خودم احترام نمی گذارم؟ گذارم , دوستدرود بر شما. بسیار عالیست که شما احساسات خود را می شناسید پرسشم از شما این است که 1. آیا با احساسات دردناکی مانند غم و گناه انتظار شفقت بخود را دارید؟ 2. شفقت بخود نیاز به توجه دارد . با کمک درمانگر توانا کمک کنید اگر دوران کودکی مورد تنبیه قرار گرفته ایید الان به موجودیت خود بعنوان یک انسان بالغ احترام بگذارید. توجه داشته باشید بخودی خود نمی توانید درمان شوید حتما نیاز دارید از روانشناس یا روانشناس پویشی کمک بگیرید. تندرست باشید

0

چرا به خودم احترام نمی گذارم؟ گذارم , دوستسلام بله می توانید . البته این پذیرش از طریق بینش و آگاهی پیدا کردن به افکار. احساسات و ایده های ناخودآگاه ممکن است و شما به تنهایی بدون حضور درمانگر شاید نتوانید تمام این مراحل را طی کنید. اذا توصیه می کنم به رواندرمانگر مراجعه کنید و مقاله زیر را مطالعه کنید وقتی درباره درک کردن احساسات حرف میزنم، بعضیها ممکن است مات و مبهوت شوند. میپرسند «چه مطلبی را باید فهمید؟ من میدانم چه موقع احساس خوبی دارم و چه موقع احساس بد. موضوع پیچیدهای در کار نیست.» اگر میشد بگوییم احساسات در یک زمان خوب و در زمان دیگری بد هستند حرف این اشخاص درست بود. جایی برای فهمیدن وجود نداشت. اما، احساسات فعلی ما با سابقهای از احساسات در رابطه هستند. سابقهای که در دوران کودکی شکل میگیرد و به زمان حاضر امتداد پیدا میکند. در مواقعی هراس، احساس گناه، و رنجشی که کودک احساس میکند بهقدری شدید و کلافهکننده است که کودک برای بقای خود آن بخشهایی از خود را از آگاهی دور می کند. این یک مکانیزم دفاعی است. برای اینکه کودک بقا پیدا کند و برای اینکه به عملکردش ادامه دهد. بنابراین، گرچه کودک سعی میکند این احساسات را سرکوب کند، این احساسات باقی میمانند. به هر صورت انسان موجودی عاطفی و احساسی و در عین حال موجودی منطقی است. پس احساساتی که در کودکی شکل میگیرند منجمد میشوند و به زمان اکنون کشیده میشوند. این درست است که میدانیم چه زمانی احساس خوب و چه زمانی احساس بد داریم، اما در ضمن حقیقت دارد که ما منکر بسیاری از احساسات خود میشویم زیرا: . از آنها میترسیم. . از آنها خجالت میکشیم. . فکر میکنیم بد هستند. . فکر میکنیم غیرطبیعی هستند. به مفهومی دیگر غریبه بودن با احساس خویش سبب میشود برداشت ما از دنیا و از سایر انسانها نامتعادل باشد. کسی که سعی میکند احساسات خود را سرکوب و کنترل کند،در ارتباط با دیگران دچار مشکل می شود. زیرا احساسات مخرج مشترک انسانیت است. در تماس بودن با احساسات و آگاهی از آنها، بدین معناست که زندگی احساسی و عاطفی خود را به عنوان جنبهای طبیعی از خود بپذیریم، نه چیزی که از آن بترسیم. وقتی با احساسات خود در تماس نباشیم، از آنها کلافه میشویم. درک کردن زبان احساسات یکی از کلیدهای رسیدن به تسلط بر خویشتن است و ابزاری مهم و ضروری است تا مسایل احساسی و عاطفی خود را در زندگی حل و فصل کنیم.و امکان رشد و بهبودی را برای ما فراهم میسازد. به ناچار، مباحث دوران کودکی در دوران بلوغ خودشان را نشان میدهند و تولید تعارض میکنند. اگر به روی تغییر گشوده باشیم، از امکان بالقوه رشد کردن برخوردار میشویم. Www.drqasemi.com @drmahdighasemi

0

چرا به خودم احترام نمی گذارم؟ گذارم , دوستبا سلام و وقت بخیر و در تکمیل فرمایشات همکاران محترم. علاوه بر مراجعه حضوری کتاب عزت نفس در ژنج گام نوشته برنز ترجمه نوری از نشر دانژه را به دقت مطالعه بفرمایید.

0

چرا به خودم احترام نمی گذارم؟ گذارم , دوستسلام به شما. بله مسلما شکل گیری اعتماد به نفس و مهارت جرات ورزی و صراحت عمدتا در ردوران رشد است اما معنای آن این نیست که قابل اصلاح نیست. بلکه با اقدامات درمانی مناسب می توان انتظار بهبود داشت.