روانشناااااااسی؟

باسلام و روز بخیر برادر بنده ۲۹ سال و همسرشون ۲۶سال هستن مدت ۳ ساله که به صورت سنتی اشنا و عقد کردن و از ۳ ماه بعد ازدواج رفتارای غیر عادی همسرشون شروع شد از حساسیت های وسواس گونه روی برادرم گرفته تا عکسالعمل های شدید و غیر عادی نسبت به هر مسئله ای در جمع ایشون حتی تو ارتباطشون با دوستای مرد همسرشون هم حساس بودن والان بهتر شدن . افسردگی شدید دارن و اصلا حرف نمیزن که ازدید دیگران گفته میشد خیلی مظلوم و آروم هستن که به گفته خانوادشون بعد از ازدواجشون و کارهای غیر عادیشون فهمیدن بیماره .برادرم خیلی شاد و بگو بخند بود که الان مدت دوسال میشه که اکثر خنده هاش به زورو از روی آبرو داریه .برادرم از همون اول اصرار به جدایی داشتن و با پادرمیونی خانواده ها و از طرفی باز دلسوزی برادرم تا امروز که ۳ سال گذشته ادامه پیدا کرده سر هر چیز کوچیکی قهر و بحثو قهر به مدت ۱تا ۳ ماه هم داشتن.پیش ۳ تا مشاور قبل ازدواج هم رفتن و به در خواست مشاور همسرشون ارجاع به روانپزشک و دارو درمانی هم میشن هیچ کدوم از مشاوران عروسی کردن این دو رو صلاح ندونستن ولی کماکان خانواده ها مخصوصا خانواده دختر اصرار شدید به عروسی کردن دارن و میگن مدت زمان زیادی گذشته و بعد عروسی به مشاورتون ادامه بدید ولی چیزی که هست یک هفته پیش سر یه موضو ع عادی که برادرم بهش گفت تو چرا ازم برا چیزی اجازه نمیگیری و ایشون گفتن من نامزدم و نباید ازت اجازه بگیرم بحثشون شد و یک هفتست که باهم هیچ ارتباطی ندارن چون دختر توقع داره برادرم زنگ بزنه و برادرم توقع داره خانمش زنگ بزنه و هیچ کدوم پاپیش نمیزارن و اینکه برادم از همون اول تا کوچکترین اتفاقی بینشون میافتاد میگفت باید جدا شیم و دختر تا کار به جاهای باریک میکشید التماس و خواهش که تمام نشه ولی الان دیگه چند باریه که برای اونم عادی شد و هیچ تلاشی برای ادامه زندگی نمیکنه و بیخیاله و بیشتر خانواده ها اذیت میشن با اینکه مشاوره ها صلاح ندونستن چون خانوادش ومخصوصا پدر دختر خیلی مظلوم نمایی میکنه که حق باتوعه مشکل از دختر منه توباید سیاست داشته باشیو وقتی به حرفت گوش نمیده بزنش تا ادم بشه برادرم گفت عروسی میکنم ناگفته نماند که قراربود که بریم وتاریخ عروسی مشخص کنیم که الان تو قهر به سر میبرن از طرفی همسرشون خیلی اخلاقای خوب هم دارن که واقعا پیش ما عزیزشون کرده ولی تو کنترل رفتار با همسرش و زندگی خودشون باهم مشکل دارن و این کارو برای ما سخت کرده هم دوست داریم برن سر خونه زندگیشون هم ترس بعد عروسی و بچه و مشکلات بعدش رو داریم لطفا راهنماییمون کنید باید چه تصمیمی بگیریم؟ ببخشید که زیاد شد