از اینکه عمرم هدر رفت در رنج و عذابم چه کنم؟ با سلام و وقت بخیر. کاش توضیح دقیقتری میدادید. اما چیزی که از همین چند کلمه قطعی است؛ اینکه نباید به دنبال درمان در فضای مجازی باشید؛ با همکاران روانپزشک و روانشناس ملاقات حضوری داشته باشید و مطمئن باشید با کمی تلاش از سمت خودتان؛ وضعیت در ابعاد مختلف رو به بهبودی خواهد رفت.. با سلام دوست عزیز همانطور که دکتر فرمودند اطلاعاتی که دادید ناقص است اما حجم زیادی ناامیدی و سرزنش خود و بی انگیزگی را در بردارد که می تواند علامتی از افسردگی باشد بهتر است برای تشخیص و کمک با یک روانشناس یا روانپزشک ملاقات حضوری داشته باشید. همین که دنبال کمک بوده اید حتی به صورت اینترنتی، مشخص است امید به درمان در شما بالاست . شما خواهان بهبودی هستید پس توصیه می کنم قبل از ترک این دنیا ، یک روانشناس را ملاقات کنید. تمامی مشکلات راه حل دارند .. کاربر گرامی: آنچه از نوشته شما برمی آید این هست که خشم زیادی نسبت بخودتون دارید و این موضوع را فقط این روزها نیست که تجربه می کنید بلکه در زندگی با هر مشکلی در زندگی مواجه شده اید به این نتیجه رسید ه اید که فرد بی کفایتی هستید . بجای خود خوری و احساس غیر خوب نسبت بخود یک روانشناس را ملاقات کنید تا جنبه هایی از زندگی گذشته شما و چشم انداز حال و اینده تون به کمک ایشان دوباره بازسازی شود.حتما اطلاع دارید که با یک یا چند جمله در اینجا آگاهی نسبی پیدا می کنید ولی درمان نیاز به این دارد که شما در برابر زندگیتون احساس مسوولیت بیشتری کنید و تصمیم بگیرید که کیفیت زندگیتون را بهبود ببخشید .موفق باشید .. سلام. چقدر خوب که به دنبال تغییر هستید و دوست دارید باقی عمرتان را جور دیگری زندگی کنید که رضایت بیشتری داشته باشید و احساس بهتری داشته باشید. در واقع همان طور که انرژی فیزیکی و جسمانی شما حاصل رژیم غذایی سالم، ورزشو استراحت مناسب است، انرژی روانی هم از طریق زیستن به انواع روش هایی حاصل می شود که به شما احساس امیدواری، اعتماد به نفس، سرزنده بودن، عشق و نایل شدن به تمامی چیزهایی که دوست دارید، می بخشند.احساس بیهودگی زمانی به سراغ ما می آید که تعادلی بین داشته های مان و خواسته های مان نباشد. شاید بد نباشد یه بررسی کنید ببینید دوست داشتید به چه چیزهایی برسید و داشته باشید ولی الان ندارید.توازن نسبی بین کفه های ترازوی خواسته ها و داشته ها احساس بهتری در ما ایجاد میکند.پیشنهاد میکنم برای یافتن ریشه ی این احساس بیهودگی نزد یک روانشناس بروید. جان ولوود در کتاب عشق_و_بیداری با استفاده از قیاس یک کاخ، دنیای درون ما را نشان میدهد. کاخی باشکوه با راهروهای طولانی و هزاران اتاق را مجسم کنید. هر اتاق این کاخ کامل و دارای موهبتی ویژه است. هر اتاق نمایندهی جنبههای مختلف شماست و یک بخش از کل کاخ محسوب میشود. در بچگی بدون خجالت و قضاوت تمام زوایای این کاخ را کشف میکنید. بیواهمه و ترس همهی اتاقها را برای یافتن جواهر و اسرار آن جستجو میکنید. مهربانانه تکتک اتاقها را پذیرا هستید؛ از اتاق رختکن گرفته تا اتاق خواب، حمام و دستشویی یا زیرزمین. همهی اتاقها منحصربهفرد هستند. کاخ شما سرشار از نور، عشق و شگفتی است. سپس یک روز غریبهای به کاخ شما میآید و میگوید که یکی از اتاقهای کاخ شما کامل نیست و پیشنهاد میدهد که اگر قصری کامل و بدون نقص میخواهید، باید در این اتاق را قفل کنید. از آنجا که شما عشق و مقبولیت میخواهید، این پیشنهاد را میپذیرید و در آن اتاق را قفل میکنید. بهمرور زمان، مردمان بیشتری به کاخ شما میآیند و راجعبه اتاقهای کاخ اظهارنظر میکنند. مثلا این اتاق را دوست دارند ولی آن یکی را نه. و به همین ترتیب شما بهآرامی در اتاقها را یکی بعد از دیگری قفل میکنید. در اتاقهای شگفتانگیز شما بسته میشوند، دیگر نوری به آنها نمیتابد و تاریک میشوند. چرخهای آغاز شده است. از آن زمان به بعد به دلایل مختلف درهای بیشتری را قفل میکنید، از جمله ترس، کهنگی اتاقها، احتیاط، شباهت نداشتن آنها به اتاقهای کاخ دیگران، بهدلیل اظهارات بزرگان و مراجع قدرت و بهدلیل اینکه در بعضی از اتاقها استاندارد لازم رعایت نشده است یا برای شما مطلوب نیستند. روزهایی که کاختان بیپایان و آیندهتان جالب و روشن بهنظر میرسید، گذشته است. دیگر از اتاقها با همان عشق و تحسین همیشگی مراقبت نمیکنید. اتاقهایی که روزی برای شما غرورآفرین بودند، اکنون مایلید ناپدید شوند. تلاش میکنید تا از شر این اتاقها خلاص شوید درحالیکه آنها بخشی از کاخ شما را تشکیل میدهند. بعد از مدتی حتی فراموش خواهید کرد که کدام اتاق را قفل کردهاید. در ابتدا متوجه کاری که انجام دادهاید نیستید و کمکم این کار به عادت تبدیل میشود. انگار گوش دادن به اظهارنظرهای دیگران در خصوص چگونگی کاخی باشکوه خیلی آسانتر از گوش کردن به ندای_درونی خودتان بوده است، کسی که به تمام کاخش عشق میورزید. در ابتدا بستن این اتاقها واقعا به شما احساس امنیت میدهد. ولی پس از مدتی میبینید که در چند اتاق کوچک زندگی میکنید. یاد میگیرید که چگونه درهای زندگی را ببندید و با این کار راحت میشوید. بسیاری از ما درهای مختلف زندگیمان را میبندیم و فراموش میکنیم روزی در قصری بودهایم. کمکم باور میکنیم که فقط خانهای دو اتاق خوابه هستیم که به بازسازی و تعمیر نیاز دارد. Www.drqasemi.com. با سلام دوست عزیز همانطور که همکاران فرمودند اطلاعتتون کافی نیست.اینطور که از صحبتتاتون بر میاد دچار نا امیدی و بی کفایتی شدین و وقتی که به عقب نگاه می کنین فکر می کنین خیلی زمان رو از دست دادین و به اون چیزایی که می خواین نرسیدین و این شما رو عصبانی و نا امید میکنه که می تونه نتیجش افسردگی باشه همین که این قضیه رو اینترنتی دنبال کردین این نشون میده که کورسوی امیدی در وجود شما هست که دلس می خواد زندگیش زیباترو روشنتر شه و این امکان پذیره و فقط کافیه شما بخواین انتخاب با شماست که زندگی رو همینطوری روی خط صاف ادامه بدین بدون لذت بردن از دامنه زندگی یا اینکه بخواین همه چیز جور دیگه ای باشه پیشنهاد من اینه که به یک روانشناس مجرب مراجعه کنید و کتاب از حال بد به حال خوب دیوید برنز رو مطالعه فرمایید و یا از درمان واقعیت درمانی استفاده کنین.. باسلام شما اولین قدم برای تغییر را برداشته اید و مشکلتان را بیان کرده اید، در قدم بعدی به روانشناس و روانپزشک مراجعه کنید. با سلام اینکه تمایل به تغییر دارید خود نکته مثبتی است. جهت بررسی بیشتر و نتیجه مطلوب توصیه میکنم مراجعه حضوری داشته باشید.. سلام به شما. با شرحی که بیان کردید بنظر می رسد به افسردگی مبتلا شده اید. علائمی همچون احساس غمگینی، ناتوانی در لذت بردن، احساس پوچی، ناامیدی، بی انگیزگی، فکر کردن زیاد در مورد مرگ یا حتی خودکشی، کاهش تمرکز، ناتوانی در تصمیم گیری، تمایل به گوشه گیری و انزوا، کاهش انرژی، تغییر در خواب بصورت کاهش یا افزایش، تغییر در اشتها بصورت کاهش یا افزایش، کاهش میل جنسی و از جمله علائم افسردگی هستند که وقتی در کیفیت زندگی یا روابط یا کارکرد شغلی یا تحصیلی فرد اثر نامطلوبی گذاشته باشد نیاز به مداخلات درمانی خواهد داشت. با این اوصاف توصیه می کنم مراجعه حضوری به روانپزشک جهت اقدامات درمانی داشته باشید..

رفت , عمرم , هدر

۳۸ سالمه در ناراحتی شدید روحی هستم ولی اطرافیانم نمی دانند چون که ظاهرم نشون نمیده عمرم تباه شد لطفا کمکم کنید درمان شوم بعد این دنیارو ترک کنم

10
0

از اینکه عمرم هدر رفت در رنج و عذابم چه کنم؟ رفت , عمرم , هدربا سلام و وقت بخیر. کاش توضیح دقیقتری میدادید. اما چیزی که از همین چند کلمه قطعی است؛ اینکه نباید به دنبال درمان در فضای مجازی باشید؛ با همکاران روانپزشک و روانشناس ملاقات حضوری داشته باشید و مطمئن باشید با کمی تلاش از سمت خودتان؛ وضعیت در ابعاد مختلف رو به بهبودی خواهد رفت.

0

از اینکه عمرم هدر رفت در رنج و عذابم چه کنم؟ رفت , عمرم , هدربا سلام دوست عزیز همانطور که دکتر فرمودند اطلاعاتی که دادید ناقص است اما حجم زیادی ناامیدی و سرزنش خود و بی انگیزگی را در بردارد که می تواند علامتی از افسردگی باشد بهتر است برای تشخیص و کمک با یک روانشناس یا روانپزشک ملاقات حضوری داشته باشید

0

از اینکه عمرم هدر رفت در رنج و عذابم چه کنم؟ رفت , عمرم , هدرهمین که دنبال کمک بوده اید حتی به صورت اینترنتی، مشخص است امید به درمان در شما بالاست . شما خواهان بهبودی هستید پس توصیه می کنم قبل از ترک این دنیا ، یک روانشناس را ملاقات کنید. تمامی مشکلات راه حل دارند .

0

از اینکه عمرم هدر رفت در رنج و عذابم چه کنم؟ رفت , عمرم , هدرکاربر گرامی: آنچه از نوشته شما برمی آید این هست که خشم زیادی نسبت بخودتون دارید و این موضوع را فقط این روزها نیست که تجربه می کنید بلکه در زندگی با هر مشکلی در زندگی مواجه شده اید به این نتیجه رسید ه اید که فرد بی کفایتی هستید . بجای خود خوری و احساس غیر خوب نسبت بخود یک روانشناس را ملاقات کنید تا جنبه هایی از زندگی گذشته شما و چشم انداز حال و اینده تون به کمک ایشان دوباره بازسازی شود.حتما اطلاع دارید که با یک یا چند جمله در اینجا آگاهی نسبی پیدا می کنید ولی درمان نیاز به این دارد که شما در برابر زندگیتون احساس مسوولیت بیشتری کنید و تصمیم بگیرید که کیفیت زندگیتون را بهبود ببخشید .موفق باشید .

0

از اینکه عمرم هدر رفت در رنج و عذابم چه کنم؟ رفت , عمرم , هدرسلام. چقدر خوب که به دنبال تغییر هستید و دوست دارید باقی عمرتان را جور دیگری زندگی کنید که رضایت بیشتری داشته باشید و احساس بهتری داشته باشید. در واقع همان طور که انرژی فیزیکی و جسمانی شما حاصل رژیم غذایی سالم، ورزشو استراحت مناسب است، انرژی روانی هم از طریق زیستن به انواع روش هایی حاصل می شود که به شما احساس امیدواری، اعتماد به نفس، سرزنده بودن، عشق و نایل شدن به تمامی چیزهایی که دوست دارید، می بخشند.احساس بیهودگی زمانی به سراغ ما می آید که تعادلی بین داشته های مان و خواسته های مان نباشد. شاید بد نباشد یه بررسی کنید ببینید دوست داشتید به چه چیزهایی برسید و داشته باشید ولی الان ندارید.توازن نسبی بین کفه های ترازوی خواسته ها و داشته ها احساس بهتری در ما ایجاد میکند.پیشنهاد میکنم برای یافتن ریشه ی این احساس بیهودگی نزد یک روانشناس بروید

0

از اینکه عمرم هدر رفت در رنج و عذابم چه کنم؟ رفت , عمرم , هدرجان ولوود در کتاب عشق_و_بیداری با استفاده از قیاس یک کاخ، دنیای درون ما را نشان میدهد. کاخی باشکوه با راهروهای طولانی و هزاران اتاق را مجسم کنید. هر اتاق این کاخ کامل و دارای موهبتی ویژه است. هر اتاق نمایندهی جنبههای مختلف شماست و یک بخش از کل کاخ محسوب میشود. در بچگی بدون خجالت و قضاوت تمام زوایای این کاخ را کشف میکنید. بیواهمه و ترس همهی اتاقها را برای یافتن جواهر و اسرار آن جستجو میکنید. مهربانانه تکتک اتاقها را پذیرا هستید؛ از اتاق رختکن گرفته تا اتاق خواب، حمام و دستشویی یا زیرزمین. همهی اتاقها منحصربهفرد هستند. کاخ شما سرشار از نور، عشق و شگفتی است. سپس یک روز غریبهای به کاخ شما میآید و میگوید که یکی از اتاقهای کاخ شما کامل نیست و پیشنهاد میدهد که اگر قصری کامل و بدون نقص میخواهید، باید در این اتاق را قفل کنید. از آنجا که شما عشق و مقبولیت میخواهید، این پیشنهاد را میپذیرید و در آن اتاق را قفل میکنید. بهمرور زمان، مردمان بیشتری به کاخ شما میآیند و راجعبه اتاقهای کاخ اظهارنظر میکنند. مثلا این اتاق را دوست دارند ولی آن یکی را نه. و به همین ترتیب شما بهآرامی در اتاقها را یکی بعد از دیگری قفل میکنید. در اتاقهای شگفتانگیز شما بسته میشوند، دیگر نوری به آنها نمیتابد و تاریک میشوند. چرخهای آغاز شده است. از آن زمان به بعد به دلایل مختلف درهای بیشتری را قفل میکنید، از جمله ترس، کهنگی اتاقها، احتیاط، شباهت نداشتن آنها به اتاقهای کاخ دیگران، بهدلیل اظهارات بزرگان و مراجع قدرت و بهدلیل اینکه در بعضی از اتاقها استاندارد لازم رعایت نشده است یا برای شما مطلوب نیستند. روزهایی که کاختان بیپایان و آیندهتان جالب و روشن بهنظر میرسید، گذشته است. دیگر از اتاقها با همان عشق و تحسین همیشگی مراقبت نمیکنید. اتاقهایی که روزی برای شما غرورآفرین بودند، اکنون مایلید ناپدید شوند. تلاش میکنید تا از شر این اتاقها خلاص شوید درحالیکه آنها بخشی از کاخ شما را تشکیل میدهند. بعد از مدتی حتی فراموش خواهید کرد که کدام اتاق را قفل کردهاید. در ابتدا متوجه کاری که انجام دادهاید نیستید و کمکم این کار به عادت تبدیل میشود. انگار گوش دادن به اظهارنظرهای دیگران در خصوص چگونگی کاخی باشکوه خیلی آسانتر از گوش کردن به ندای_درونی خودتان بوده است، کسی که به تمام کاخش عشق میورزید. در ابتدا بستن این اتاقها واقعا به شما احساس امنیت میدهد. ولی پس از مدتی میبینید که در چند اتاق کوچک زندگی میکنید. یاد میگیرید که چگونه درهای زندگی را ببندید و با این کار راحت میشوید. بسیاری از ما درهای مختلف زندگیمان را میبندیم و فراموش میکنیم روزی در قصری بودهایم. کمکم باور میکنیم که فقط خانهای دو اتاق خوابه هستیم که به بازسازی و تعمیر نیاز دارد. Www.drqasemi.com

0

از اینکه عمرم هدر رفت در رنج و عذابم چه کنم؟ رفت , عمرم , هدربا سلام دوست عزیز همانطور که همکاران فرمودند اطلاعتتون کافی نیست.اینطور که از صحبتتاتون بر میاد دچار نا امیدی و بی کفایتی شدین و وقتی که به عقب نگاه می کنین فکر می کنین خیلی زمان رو از دست دادین و به اون چیزایی که می خواین نرسیدین و این شما رو عصبانی و نا امید میکنه که می تونه نتیجش افسردگی باشه همین که این قضیه رو اینترنتی دنبال کردین این نشون میده که کورسوی امیدی در وجود شما هست که دلس می خواد زندگیش زیباترو روشنتر شه و این امکان پذیره و فقط کافیه شما بخواین انتخاب با شماست که زندگی رو همینطوری روی خط صاف ادامه بدین بدون لذت بردن از دامنه زندگی یا اینکه بخواین همه چیز جور دیگه ای باشه پیشنهاد من اینه که به یک روانشناس مجرب مراجعه کنید و کتاب از حال بد به حال خوب دیوید برنز رو مطالعه فرمایید و یا از درمان واقعیت درمانی استفاده کنین.

0

از اینکه عمرم هدر رفت در رنج و عذابم چه کنم؟ رفت , عمرم , هدرباسلام شما اولین قدم برای تغییر را برداشته اید و مشکلتان را بیان کرده اید، در قدم بعدی به روانشناس و روانپزشک مراجعه کنید

0

از اینکه عمرم هدر رفت در رنج و عذابم چه کنم؟ رفت , عمرم , هدربا سلام اینکه تمایل به تغییر دارید خود نکته مثبتی است. جهت بررسی بیشتر و نتیجه مطلوب توصیه میکنم مراجعه حضوری داشته باشید.

0

از اینکه عمرم هدر رفت در رنج و عذابم چه کنم؟ رفت , عمرم , هدرسلام به شما. با شرحی که بیان کردید بنظر می رسد به افسردگی مبتلا شده اید. علائمی همچون احساس غمگینی، ناتوانی در لذت بردن، احساس پوچی، ناامیدی، بی انگیزگی، فکر کردن زیاد در مورد مرگ یا حتی خودکشی، کاهش تمرکز، ناتوانی در تصمیم گیری، تمایل به گوشه گیری و انزوا، کاهش انرژی، تغییر در خواب بصورت کاهش یا افزایش، تغییر در اشتها بصورت کاهش یا افزایش، کاهش میل جنسی و از جمله علائم افسردگی هستند که وقتی در کیفیت زندگی یا روابط یا کارکرد شغلی یا تحصیلی فرد اثر نامطلوبی گذاشته باشد نیاز به مداخلات درمانی خواهد داشت. با این اوصاف توصیه می کنم مراجعه حضوری به روانپزشک جهت اقدامات درمانی داشته باشید.